سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سیاه مشق های میم.صاد
 
دوشنبه 91 اسفند 14 :: 10:43 عصر :: نویسنده : محمد صادق جهان بخش

«مذاکره با آمریکا؛خیلی دور خیلی نزدیک»، «ما منتظر چراغ سبز مسئولان ایرانی می مانیم»، «اشتباه برداشت شد، ایران اهل مذاکره است». اینها فقط بخشی از تیترهای چند وقت اخیر برخی روزنامه های داخلی و یا سخنان مسئولان سیاست خارجی ایالات متحده است. اما در این یادداشت قصد پرداختن به سخنان وزرای جدید و قدیم خارجه آمریکا و علت ذوق زدگی برخی روزنامه های زنجیره ای از پیام «مذاکره» از سوی مقامات امریکایی را نداریم، بلکه قصد ما بررسی علت این جدایی و عدم ارتباط است.

سال هاست که نام آمریکا برای ایرانیان با کلمه «تحریم همه جانبه» همراه است؛ سال هاست که از نگاه ملت ایران، آمریکا دشمنی همیشگی و «شیطانی بزرگ» بوده است؛ سال هاست که سخن گفتن از آمریکا در ذهن مردم ایران اسلامی، خاطره هایی تلخ از جنایات و یا خصومت ورزی های آنان را تداعی می کند؛ از کودتای 28 مرداد، تا کاپیتولاسیون، تا عملگی بی جیره و مواجب شاه برای امریکا، تا مخالفت و سنگ اندازی به انقلاب اسلامی، بلوکه کردن اموال و دارایی ها، حمله نظامی به طبس، سقوط هواپیمای ایرانی و قتل عام همه ی سرنشینان آن، جنگ نفتکش ها، «محور شرارت نامیده شدن» در زمان طرح نظریه «گفتگوی تمدن ها»، حمایت و حتی هدایت ناآرامی های داخلی و کمک به معاندین نظام(به طور مشخص در سال های 78 و 88) و... البته این ها فقط گوشه ای از اقدامات آنها علیه ماست؛ ولی مطمئناً این دشمنی از سوی آمریکایی ها با مردم ایران و متقابلاً نفرت ایرانیان از آمریکا علتی بزرگتر از این مسائل دارد؛ دلیلی که باید آن را در داستان قطع رابطه با آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یافت.

داستان قطع رابطه ما با امریکا به آبان ماه 1358 و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران بازمی گردد. پس از راهپیمایی 13 آبان 1358، تعدادی از دانشجویان با حمله به سفارت آمریکا در ایران، آن را به تصرف خود درآوردند. پس از این ماجرا و با مخالفت های عده ای از سران و تردیدهای عده ی دیگری از مسئولان وقت نظام نسبت به این حرکت، پیر و مراد انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) شخصاً مسئولیت آن واقعه را به عهده گرفتند و با «انقلاب دوم، که از انقلاب اول هم بزرگتر بود» نامیدن آن، مهر تائید به حرکت دانشجویان زدند. پس از آن و بعد از ماجرای گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا عملاً روابط دو کشور قطع شد. از آن زمان تا کنون هر از چند گاهی از سوی مقامات امریکایی -و حتی در برخی موارد از سوی برخی مسئولان داخلی- سخن از مذاکره با آمریکا و حتی برقراری مجدد رابطه مطرح شده است؛ جالب اینجاست که طرح این پیشنهاد ها در اغلب موارد در نزدیکی انتخابات های دو کشور بوده است و حتی بارها آمریکایی ها صراحتاً به تغییر رویکرد سیاست خارجی با تغییر دولت ها در ایران، ابراز تمایل نشان داده اند. اما همیشه از سوی رهبران انقلاب مقدس اسلامی ایران، با کلامی کوتاه پاسخ خود را دریافت کرده اند که؛ نه....

برای شناخت چرایی دشمنی و نفرت مردم ایران نسبت به آمریکا، و همچنین علت حمایت کامل امام(ره) از این قطع رابطه، و پس از امام خمینی(ره) پاسخ های منفی خلف صالح ایشان به همه ی پیشنهادهای مذاکره و سازش، نیاز به تفسیر فرمایش گرانبهای امام(ره) است؛ باید فهمید، آمریکا چه کرده است که دشمنی و قطع ارتباط با او حتی از انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 1357، هم مهمتر و هم بزرگتر است؟

برای فهم بهتر کلام بنیان گذار جمهوری اسلامی، در اینجا از کلامی دیگر از آن عزیز سفرکرده استفاده می کنیم؛ آنجا که در تبیین علت جنگ با مستکبران عالم فرمود: «جنگ ما، جنگ مکتب ماست علیه تمامی ظلم و جور...این جنگ، جنگ اعتقاد است، جنگ ارزش های اعتقادی-انقلابی علیه دنیای کثیف زور و پول و خوش گذرانی است. جنگ ما، جنگ قداست، عزت و شرف و استقامت علیه نامردمی هاست.» و در جایی دیگر فرمودند: «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید.»

خوب، وقتی آمریکا در کلام امام(ره)، مظهر «شیطان بزرگ» و نماد کامل «ظلم و جور» نامیده می شود و با این عنوان تقابل کامل ارزشی دو کشور و همچنین اختلافات گسترده در همه ی اهداف و آرمان ها مشهود است، و به بیانی ساده تر دو نظام در همه ی امور در مقابل هم قرار دارند، و وجود هر کدام تلاشی برای نابودی دیگری است، آیا می توان به راحتی از مذاکره بین این دو دشمن سخن گفت؟ آیا می توان برای این دو خط موازی نقطه ی تلاقی در نظر گرفت؟

پس از رحلت امام خمینی(ره) هم در بیانات مقام عظمی ولایت، امام خامنه ای(حفظه ا...)، بارها علاوه بر تبیین این دلیل تخاصم، در پاسخ به دعوت به مذاکره، انواع خباثت ها و دورویی های مسئولان آمریکایی بیان شده است؛ از حکایت «دست چدنی و دستکش مخملی» تا قضیه ی «چماق و هویج» و امروز هم «تحریم همه جانبه و دعوت به مذاکره بر سر یک میز» !

این سخنان فقط دلایل ما برای این جدایی نیست. فقط به عنوان یک نمونه؛ «کنت تیمرمن» از کارشناسان برجسته سیاسی آمریکا در مورد مذاکره ایران با کشورش می گوید: «بر قراری روابط به معنای ختم انقلاب است. زمانی که ستون مبارزه با آمریکا فرو بریزد، کل انقلاب فرو خواهد ریخت.»

البته ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که مقام معظم رهبری بارها از ابدی نبودن قطع این رابطه سخن گفته اند، اما لزوم منطقی شدن رفتار طرف مقابل(در حرف و عمل) نیاز اصلی برای برقراری این رابطه خواهد بود که تاکنون به دلیل ذات «تمامیت خواهی» آمریکا میسر نشده است.

در این نوشته سعی شد اشاره ای کوتاه و مختصر به موضع جمهوری اسلامی نسبت به ایالات متحده شود، اما باید در پایان این گونه گفت که تا زمانی که «شیطان بزرگ» از گردنکشی هایش دست برندارد، «مذاکره» با او نزدیک شدن به «درخت ممنوعه» خواهد بود؛ «آدمی» که از این «میوه ممنوعه» بخورد، میوه خوردنش همان و «پیاده شدن اش از قطار انقلاب» همان!


 




موضوع مطلب : مذاکره با آمریکا-ما و امریکا-ایالات متحده آمریکا


 
درباره وبلاگ

ما اینجا خواهیم ماند، و ندای ما خواهد ماند، و آنچه واجب است که آمریکایی‌ها آنرا بفهمند، آمریکایی‌ها نمی‌دانند «لبیک یا حسین» یعنی چه! «لبیک یا حسین» یعنی اینکه در معرکه جنگ حاضر باشی، هر چند تنها باشی، و هر چند مردم تو را رها کرده باشند، و تو را متهم کرده باشند، و تو را تنها گذاشته باشند، «لبیک یا حسین» یعنی تو و مالت و زن و فرزندانت در معرکه جنگ باشید...هر جای دنیا که به ما نیاز باشد ما حاضریم، و اینگونه نیست که فقط کفن پوش باشیم بلکه ما کفن‌پوش و سلاح‌به‌دست خواهیم بود، و در پایان اینکه لبیک یا حسین...

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 32
کل بازدیدها: 224468