سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سیاه مشق های میم.صاد
 
پنج شنبه 90 دی 22 :: 4:57 عصر :: نویسنده : محمد صادق جهان بخش

چند روزی هست که با حرف های در گوشی و شایعات رسیده، خبرهایی مبنی بر رد صلاحیت عده ای از حضرات اصلاح ندیده و یا اصول نگرویده به گوش می رسد. اما در این میان و در این مجال که حضرت بنده ی حقیر سراپا تقصیر، از درس و قلم و کتاب فاصله گرفته و شب شیرین امتحانم را با چنین نقل و نباتی و شکلاتی آراسته ام (مطالب ما تحت را عرض می کنم)، آمده ام تا ضمن ابراز اینکه بسیار خشنود شده ام! چیزی بگویم و بروم.

اول: عده ای نیازمند به توجه، یا تنها در خانه

شنیدستم که عده ای از مصلحین نیازمند به اصلاح، هم جزء حضرات مردود از هَیَئات اجرایی اند. همچون قبل بسیار خوشنود شدم! از این باب که آقایان اگر اصلاحپرست بودند مگر گنده شان شرط همی نگذاشت که: « چنین شود نیاییم! » پس چرا آمده اند در عرصه سیمرغ و علاوه بر نبردن چیزی شورای نگهبان را هم به زحمت وا داشته اند؟ آنان به« آمیزممدخان تمدن خاتم الفتنه» گفتند: « ههههه تحریم! ما دنیاپرست تر ازآنیم، زرشک! »

اما ناگاه تیغ رحمت غیب بر گریبانشان نشست و شورای نگهبان پاسخ داد: « زپلشک!! » شما که خودتان با هم، بین هم، بی هم و دور هم دعوایتان می شود و نتوانید به جمع بندی همی رسید، شکر وارداتی بدون یارانه خورده اید که می خواهید برای زندگی رعیت هم شور کنید و دارالشورا را بیش از این ناتمیز.

بروید با پول آل سقوط و کمک های بناید (جمع مکسر بنیاد) فریدوم اجنبی و غیره و غیره، رمان های «رورتی» را بخوانید تا مضحکه ای باشید برای حاج حسین شریعتمدار؛ و همانگونه که نسکافه تان را میل میکنید و احیانا روی کاناپه تان لمیده اید، سری هم به بی بی چهل کلاغ بریتانیایی بزنید که چگونه با رد صلاحیت شما غمباد گرفته و آواز ننه ی غریب خود را می سراید. اگر ما دلمان برایتان نسوخت، خدا را صد هزار بار شکر که هستند کسانی که برایتان دل بسوزانند. خدایا، کسی را بی یاور مگردان، حتی جماعت فتنه گر را! (آخر ما هم موقع فراغت باید به کسی یا چیزی بخندیم! خدمت شما که عرض کنم، سلطان طنز ایران را که حصر کرده اند!) بیچارگان مفلوک شده اند زین جا رانده و زان مجلس مانده!

دویّم: اندر احوالات شیخنا نحیف و لا قدرتاً بل خیلی ضعیف

(این یکی را جدا نوشتم تا جدا برایش بنوازم، گلچین اصلاح طلبان!)

حضرت قدرت و ایل و تبار و طایفه شان از «ممد هاوایی» و «میتی» دو قند عسل بابا، تا «غلامشان» از اقوام و یکی دو تن از خاکساران آستان شان، همگی از دم مردود گردیده اند؛ ضمن تسلیت به ایشان وتمامی بازماندگان از اهل وعیال و خدم و حشم، و تهنیت به مردم پاکرفتار بلاد قزوین، خدمتشان عرض کنم که بنده که بسیار خشنود شدم! ولی فهم و شعور نگهبانان شورا یا شورایان نگهبان بیش از سواد دکترای هاوایی حضرات ایشان بوده و هنوز در حافظه تاریخی شان 2 سال پیش تان SAVE می باشد. بالام جان!

دیار مینودران و مردانی چون رجایی و بابایی دیگر جایی برای دین پوشیده های دنیاطلب ندارد. اگر دور قبل رد صلاحیت شما رد شد... نگذارید بگویم چه طور برگشتید (بوووووووووووق ممتد)

راستی گفته بودید سرباز ولایتید(!)یادتان هست که به مقتدای مسلمین( قبلا روح خدا و امروز شیرمردی به نام علی) جام زهر تعارف کردید، آنروز بند التزام به ولایت فقیه تان خدشه دار شده بود! شاید خیلی پیشتر از اکنون بود؛ نه؟

سیّم: پسر کو ندارد نشان از پدر...

شنیده ام مردی نامطهر با صدای نخراشیده، استاد حرف های نتراشیده، سوالات بسیار پاشیده، که روی صندلی مجلس هشتم بود ماسیده، با قلبی مغموم و آماسیده، آن نه اصول و نه اصلاحیده، از حضور در مجلس آینده شده رد صلاحیتیده!

بسیار خشنود شدم!  نه از این جهت که در فوق ذکر آن رفت بل از آن جهت آن مرد که در ایام فتنه می گفت: «من چون مادری هستم که فرزندش میان جنگ عده ای گیر افتاده. بیرون از گود دعوا نشسسته ام و دو طرف را می نگرم تا از آن بین حق را به حقدار بدهم! » و از این دست نظرات شاذتر از خود اهل فتنه! آن زمان کسی بیکار نبود تا جوابش دهد و بگوید،‌ آخر برادر اخوی، (خدا آقایت را رحمت کناد) زاده، خودت می گویی بچه داشت وسط دعوا له می شد، تو به فکر دو طرف دعوایی! جل الخالق!

و از این دست عرایض و فیض افشانی ها بسیار داشته اند، حضرت ایشان که در این مقال نگنجد. به قول یکی از هم متروان (فرهنگستان لغت خودم به جای واژه سخیف همقطاران پیشنهاد نمود) :

پسر کو ندارد نشان از پدر

شده رد صلاحیت و در به در

چهارم: حامیان مردی در سایه سار امن دولت !

آن برنا اندیشه، آن عاشق کلنگ و تیشه در حوضه ی اندیشه، آن نیو براین (اهل فرنگ دانند که چه گویم)! ، آن والامقام جوانفکر که فرموده بود: « ما منحرفین از اصول هیچ نامزدی به مجلس نمی بفرستیم! » خود تیتر نموده اند در ایران شان (هر روز هرز نامه ای است برای ایشان) که: « آنان که ما خواسته بودیم، رد شده اند. » من باب جواب همچون پیش بگویم که بسیار خشنود شدم! و فقط یک شعار شمبلیله های سبز 88 را البته با کمی تغییر به این تیتر سراسر نکته تان تقدیم میدارم: « فتنه گر-منحرف...پیوندتان مبارک(!) » خود گواهید بر دم خروس، لطفا قسم حضرت عباس نخورید!

پنجم: ما از دور قبل دلمان خوش نبود...

در ابتدای این بند از سخن و بدون هیچ مقدمه و همین طوری عرض نمایم که بسیار خشنود شدم! و روی را سوی یار همیشگی انقلاب حضرت استاد جلیل و عالم فاضل جنتی(اعلی الله مقامه الشریف) چرخانده و پس از نثار فراوان سلام و بسیار درود عرضه می دارم، مدتی بود دیگر از مسئولین نظام انتظار کار انقلابی نداشته ام. فکر می کردم همان گردو بازی برایشان مکفی باشد و همچون خروس جنگی بر هم بتازند و خون بر دل مولا کنند، تنها استعداد در چنته شان است. امروز بسیار خشنود شدم! که چنین اقدامی از شما و اعضایتان دیدم. لحظه ای از ته دل دعایی برایتان و فکری که هنوز دود از کنده بر میخیزد.

اما، یا به قولی آمّا؛ دور قبل همین رویدادها رخداد و همین مردودین شدند رد؛ لیکن یادتان هست که همین ها دوباره آمدند و شدند وکیل الفتنه! مخلص کلام اینکه کار را که کرد، آنکه تمام کرد!

و خواهشی دارم از حضرتتان، کوتاه تا مکدر نکرده باشم خاطرتان و فی الحال و در ایام ماقبل آزمون جمهوریت و اسلامیت نظام، نگرفته باشم شریف وقتتان: تا روز پس از صرف صیغه « انتخب ینتخب انتخاب انتخب» امت، شما و شوراییان، نمره تلفن همه ی آقایان، آقازادگان، همسران آقایان، حضرات آقایان، بیوت آقایان و منتسبین به آقایان را در «بلک لیست» نهاده و به خانم منشی پیغامگیر بسپارید که بگوید: « از ریش گرو گذاری و پادر میانی و ریش سفیدی معذوریم، حتی شما آقازاده ی عزیز. لطفاً پس از شنیدن صدای بوق بروید پی کارتان و خودتان گوشی را قطع کنید و گرنه بلیت کشتی انقلاب شما را هم رد می کنیم ها ! بووووووووووووق  »

بسیار خشنودی ما در گرو تصمیم شماست؛ خرابش نکنید بزممان را !

 

تمّت، به حول و قوه ی پروردگار اهل بصر




موضوع مطلب : رد صلاحیت انخابات مجلس اصلاح طلب اصولگرا شورای نگهبان

هفته ی پیش سرکار بانو هیلاری کلینتون با پیامی سراسر از روی خیرخواهی، عطوفت و مهربانی و آرزوی سلامت و بهروزی برای همه ی امریکاپرستان داخلی، خبری مسرت بخش را برای آنان به ارمغان آورد. تاسیس سفارتخانه آمریکا در ایران آن هم از نوع مجازی.

سفارتی که از دید عده ای گامی جدید برای از سرگیری روابط دو کشور آنهم بعد گذشت سال ها بود؛ و از دید عده ای لانه ای جدید برای پر شدن خلا جاسوس های انگلیسی!

اما شاید امریکایی که پس از آغاز بیداری اسلامی مدت هاست که سفارت هایش در کشورهای بیدار شده، همه مجازاً نام سفارت را دارند، بیشتر از اینکه نیاز به سفارتی جدید داشته باشد، باید فکری برای تخته نشدن در سفارت هایش بکند. تا دیروز کسی جرات چپ نگاه کردن به پرچم یگانه ابرقدرت نظامی جهان را نداشت؛ اما امروز دیدن تصاویر آتش زدن پرچم آمریکا در جای جای عالم عادی شده است. حتی مرگ بر آمریکای اول انقلاب ما به همه زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است. از «الموت لآمریکا» ی اعراب تا «Down With USA  » همزبانان شان.

اما در همین حین خبری جدید روی تلکس خبرگزاری ها رفت. خبر،‌ عجیب و جالب بود. خبر این بود: «مرزبانان شرقی جمهوری اسلامی، هواپیمای جاسوسی فوق پیشرفته ی امریکایی را زمین گیر کردند.» باز هم صحرای طبس ! و ما ادرک الصحرای طبس...

بله، حضرات امریکایی با این خیال که ما سرمان به اینترنت گرم است و چشم به مانیتورها دوخته ایم تا از سفارتشان ویزا بگیریم، پرنده دوست داشتنی شان را برای جاسوسی به ایران فرستادند، غافل از اینکه سرعت اینترنت ما زیادی پایین است و تا سایت آنهاLoad    شود، سر به هواتر از آنیم که کسی بی اجازه از آسمانمان عبور کند؛ مدافعان حریم امن هوایی ایران با شاهکار نشاندن RQ170   ،   IQی آمریکایی ها را به سخره گرفتند. در این میان تقارن میمون و مبارک این اتفاق ننگین با آن افتتاح رنگین، خود نشانی روشن از میزان صداقت هیلاری خانم است.

به قول اخبار21 شبکه ملی: و در ادامه...

الا یا ایها الآمریکایین! به گوش باشید که ما زودتر از شما سفارتمان را افتتاح کردیم. سفارتی های ما عده ای کارمند کت و شلوار  مارکدار پوشیده ی کراواتی، که با لبخندی تصنعی از میهمانان استقبال می کنند، نیستند؛ کارمندان سفارت ما همه ی پابرهنگان و مظلومان جهان، همه ی گرسنگان سومالی، همه ی آوارگان افغان، همه ی التحریری ها، همه ی مردم میدان اللؤلؤ و همه ی 99 درصدی ها هستند. و به قول خمینی کبیر: «هر کجا مبارزه هست، ما هستیم.» در همه جای عالم. از نقطه ی طلوع خورشید تا غرب وحشی. از آفریقا تا خاورمیانه و از آن تا خانه دوستانتان در اروپا. مدتی هم هست که در بیخ گوشتان صداهایی شنیده می شود. امروز مردم ایالات شما بر علیه خودتان متحد شده اند؛ دیگر برای سفارت سازی خیلی دیر شده است.

راستی، ما هر چه گشتیم سفیرتان را درون پهباد پیدا نکردیم ،از نامبرده خبری در دست نیست !




موضوع مطلب : پهباد آمریکا Down With USA جاسوسیسفارتمجازی

دستور تشکیل بسیج دانشجو و طلبه در نهم آذر سال 67، فرمانی بود از پیر و مراد انقلاب تا نشان دهنده ی اهمیت مردان جنگ باشد. امام روزی را می دید که جنگی نرم اما سخت تر از جنگ سخت شروع شود. امام کسانی را می دید که بسیجیان را جنگاورانی به دور از منطق و فکر می نامیدند. امام روزی را می دید که عده ای نمک انقلاب خورده و نمکدان شکنی کنند. حتی امام بسیار زودتر از <آژانس شیشه ای> قصه ی دیو کش های به دور از شهر را گفته بود؛ و می دید که مردان جنگ پس از هشت سال مبارزه با غول، باید به فکر نبرد با دیگر دیو سیرتان هم باشند.

مردان میدان نبرد جدید باید جور دیگری می جنگیدند. دشمن شان تغییر شکل داده بود. اگر آن روز معبر صعب العبور مانع راه بود، امروز انتخاب راه از میان بیراهه های جهل؛ اگر آن روز مین بود و بمب شیمیایی، امروز جهل است و فتنه؛ اگر آن روز بمب خوشه ای بود، امروز خوشه خوشه شبهه از ماهواره. راه سخت است و پرخطر؛ کوله بار کاملی نیاز دارد. از تقوا گرفته تا قمقمه ای پر از آب گوارای اخلاص، تا اسلحه علم و فشنگ ایمان، و قطب نمای بصیرت، و منور ولایت فقیه. امام مان خمینی(ره) هم اینگونه بسیجی را تعریف کرد: < حقیقتاً اگر بخواهیم مصداق کاملی از ایثار و خلوص و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهیم، چه کسی سزاوارتر از بسیج و بسیجیان خواهند بود.>

 شاید امروز همت و چمران، معلمان مدرسه عشق، بین ما نباشند، اما هنوز شهریاری ها هستند. اگر دیگر باکری نیست، هنوز علیمحمدی ها هستند. و اگر دیگر نابغه هایی چون باقری و زین الدین نیستند، ایران به امثال تهرانی مقدم ها می بالد. و تا قاسم سلیمانی ها هستند هنوزهم می توان دست خالی از رود خروشان اروند عبور کرد. اما چه می توان گفت به آن کس که خود را به خواب بزند! آنکه بسیجی واقعی را نمی شناسد. به قول آقایمان سید علی: < بسیجی یعنی علی که تمام وجودش وقف اسلام بود.>

 رزمندگان بسیجی همچون قبل، گوش به فرمان رهبر می مانند و تا زمانی که <کربلا> ادامه دارد می ایستند؛ هنوز <بازی دراز> است، هنوز شلمچه زیر بمباران جنگنده هاست و هنوز مبارزه هست، آن گونه که امام گفت:<ما می گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم.>

همسنگران به هوش باشید که <شکاف احد> خالی نماند، بایستید که <فتح المبین> نزدیک است.ان شاء الله...




موضوع مطلب :

<   <<   11   12   13   14   15   >   
 
درباره وبلاگ

ما اینجا خواهیم ماند، و ندای ما خواهد ماند، و آنچه واجب است که آمریکایی‌ها آنرا بفهمند، آمریکایی‌ها نمی‌دانند «لبیک یا حسین» یعنی چه! «لبیک یا حسین» یعنی اینکه در معرکه جنگ حاضر باشی، هر چند تنها باشی، و هر چند مردم تو را رها کرده باشند، و تو را متهم کرده باشند، و تو را تنها گذاشته باشند، «لبیک یا حسین» یعنی تو و مالت و زن و فرزندانت در معرکه جنگ باشید...هر جای دنیا که به ما نیاز باشد ما حاضریم، و اینگونه نیست که فقط کفن پوش باشیم بلکه ما کفن‌پوش و سلاح‌به‌دست خواهیم بود، و در پایان اینکه لبیک یا حسین...

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 30
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 227113