سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سیاه مشق های میم.صاد
 
یکشنبه 90 مهر 17 :: 6:2 عصر :: نویسنده : محمد صادق جهان بخش

همیشه خوانده ایم <آمده ام شاه پناهم بده>، اینبار تو آمده ای و چه نیکو آمدنی. خواهرت یک هفته ای هست که بر سر راهت به استقبال نشسته در قم، برادرت هم در شیراز، پسرت حسین(ع) هم اینجا در قزوین. آقا جان! مدت هاست آهو ها منتظر آمدن تو هستند، حتی شاید شکارچی ها هم. منتظر قدومی سراسر برکت، نیم نگاهی از جانب شما و شاید دستی نوازشگر. بیا تا آفتابمان از شرقی ترین نقطه نه، از مشهد از مرکز شهر، بر مرکز ایران بتابد. بیا تا باران رحمت الهی جانهای خسته مان را بشوید. بیا که مشهدت قبله ی عشق ایرانیان است و حرمت مسجد الحرام. مگر قال المعصوم(ع) نیست که <زیارت حرم ثامن الحجج، حج فقراست>، پس ما دین و دنیای مان از مشهد، از کنار حرمت، از پایتخت ایمانی اهل ایران معنا دار شده است، احرام را پشت دروازه های شهر می بندیم و لبیک گویان همچون کبوتران حرمت به دور ضریح درخشان تو می چرخیم، نمازطواف را پشت پنجره فولاد شما قامت می بندیم، الله اکبر. سعیمان از نقاره خانه تا گنبد، چه صفایی دارد و بعد سیراب شدن از زمزم سقاخانه. بین الحرمین ما را فرزندان موسی کاظم (ع) ساخته اند؛ از شاهچراغ شیراز تا شاهزاده حسین قزوین از قزوین تا قم و از معصومه(س) تا مشهد، بین الحرمینی به وسعت یک کشور.

راستی از مولایمان چه خبر؟ از جمکران؟ هر روز در قنوت نمازمان دعایی که شما به ما آموخته اید می خوانیم؛ بسم رب المهدی، الهم کن لولیک...

آقا! هر چه در راه گفته ای کاتبان نوشته اند، امروز هم <سلسله الذهبت> الگوی ما برای سلسله الولایه است. ما انقلابمان از صحن انقلابت آغاز شده، جمهوریمان در جمهوریت اسلامی شده، دنیایمان با وجود شما جامع شده و از ولایت شما ولایتمان بوی عشق گرفته است. کلید کشورمان امروز در دست گوهرین مردی از تبار آفتاب، از همسایگی شما به نیابت فرزندتان، به امانت است.

آقا جان! حال و روز زمین چندان خوش نیست, همه منتظرند.

منتظرند تا بیاید مردی که بقیه خداست در زمین و حجت او در میان خلق. جز دخیلی بر پنجره فولاد, اشکی روان از چشم و دستی فراز برای دعا چیزی نداریم؛ شما از خدا بخواه که تو می دانی چگونه خواستن را, که تو باب الحوائجی و رضا. ای راضی کننده هر نالایق گدا...




موضوع مطلب :

دوشنبه 90 شهریور 28 :: 7:20 عصر :: نویسنده : محمد صادق جهان بخش

صحبت های رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه در جمع مسئولان حکومت انتقالی مصر و نوع نگاه و الگویی که او برای دولت های آینده منطقه ارائه کرد، نکات جالب و حتی آموزنده ای داشت.

از یک سو بیانات یک مسلمان که از حکومتی لائیک حمایت می کند؛ از یک سو خود این آقای مسلمان یکی از مسئولان آن حکومت غیر دینی است، آنهم در کشوری که درصد بالایی از مردم آن مسلمان و پایبند به مسایل دینی فردی و اجتماعی اند.

اما نکته ای که برایم جالبتر بود، پیشنهاد چنین نظام لاقیدی به مردم انقلابی کشورهایی بود که بر ضد همان نوع حکومتی شوریده اند!

یعنی تفسیر تام شعار پیش از انقلاب خودمان که: « ما می گیم خر نمی خوایم، پالان خر عوض می شه! »

شاید مقامات دولت فخیمه ترکیه(!) هنوز باورشان نشده که قرآنها دیگر روی تاقچه های مردم منقلب (انقلاب کرده ی کشورهای اسلامی) خاک نخواهد خورد. شاید هنوز نماز جمعه تونسی ها را ندیده اند،نمازهای مردم در التحریر مصر، قرآن به دست های یمنی، سجده های شکر مبارزان لیبی و ....

اما حتما آمده اند تا قرارداد ساخت آنتالیایی جدید در کنار شرم الشیخ را امضا کنند. بیچاره حق دارد. وقتی حاکم انتقالی لیبی با نخست وزیر روباه مکار (انگلیس) و گربه نره(رییس جمهور فرانسه) عربی برقصد، از اردوغان چه انتظار!

این جماعت هنوز دهانشان بوی نفت لیبی می دهد، هنوز کلید داران ثروت بن علی تونسی همین حضراتند، همین ها تا دیروز قربان صدقه مبارک می رفتند و امروز زبان به لعنش می چرخانند(صدقه سر مبارک، چه جمله ای شد! ایول به خودم)

حتی شاید نیکلای سارکوزی در سفر به لیبی سراغ پسر قذافی هم رفته باشد. به هر حال هر دو نسبت به کارلا برونی سهم دارند. یکی با ازدواج و دیگری با... بماند، اصلا مسایل شخصی شان به ما چه مربوط !

الان کمی (و فقط کمی) برای ایتالیایی ها، انگلیسی ها و حتی آمریکایی ها دیر شده. حالا که دوستانشان جلوی سیل خروشان انقلاب کم آوردند، برای موج سواری اول صف ایستاده اند. به قول یکی از دوستان: « حیا که نداری، روتو برم! »

**********

صحبت های آقا در جمع بیداران اسلامی، کلمه به کلمه و حرف به حرفش نقشه راهی بود از سوی ناخدای کشتی انقلاب به ملوانان کشورهای منطقه.

*********

بعد از پایان سخنرانی امام خامنه ای در اجلاس بیداری اسلامی، زمانی که آقا در حال ترک سالن بود، محاصره ایشون توسط مهمان ها منو یاد صحنه استقبال مردم از علی(ع) تو فبلم امام علی(ع) انداخت. یکی به پا افتاده بود و یکی دستبوس...

آی خارج نشسته ها، آی منحرف شده ها، آی سران فتنه(گفتم خیلی وقته به اونا یه حالی ندادیم، یه اسمی ازشون بیارم!)، آی ایها الناس ببینید این آقا ناخدای کشتی انقلاب هاست....




موضوع مطلب : امام خامنه ایرجب طیب اردوغانلائیکعلی(ع)ترکیهبیعت با عل

یکشنبه 90 شهریور 6 :: 4:14 عصر :: نویسنده : محمد صادق جهان بخش

(این مطلب رو زمان جنگ بیست و دو روزه غزه نوشتم. اما فکر می کنم الان که وضع سومالی هم بحرانیه انتشارش بد نباشه.)

 

«چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید»

نه...نه...

چشم ها را باید کشت،

                      نباید دید...

گوش ها را باید بست،

                      نباید شنید...

نباید دید غم را...

                     اشک...آه...ناله...

کودکی که ندارد پا،

چشمی که نه دارد سو، نه دارد ابرو

تنی بی جان، خسته،روی زمین افتاده...

و کودکی که می رقصد بر جنازه پدر با اشک...با خاک زدن بر سر.

 «زیر باران باید رفت»

کدام باران؟!

             باران سیاهی، تباهی، نداشتن هیچ، حتی آهی...

کدام باران

             باران خشم و فریاد نافهم از حقوق بشر

                                                      برسر بشر.

 «روزگارم بد نیست»

نباید بد باشد

تو که جور دگر می بینی

         تو که زیر بارانی و نداری چتر

                 رفته ای با همه ی مردم شهر

                        هیچ می دانی، دیدی،‌ شنیدی

                                   که همچون تویی، چون تو

     دارد:     «سر سوزن ذوقی»، «خرده هوشی»

اما ندارد:     «کاشان»، کاشانه

                           پنجره ای گوشه ی یک خانه.

 «آب را گل نکنیم»

آب را گل بکنیم

   ببندیم این رود

       بخندیم به هرکس که ندارد او غم

          هر آن که دارد آب

             شاید در پایین دست

                کودکی این بار ندارد آب،

                   تا بشوید دست،

                      بشوید تن،

                         بماند زنده.

 «صبح ها نان و پنیرک بخوریم»

کو نان؟

          تکه پنیر را زاغک به روباه داده است

                                   از سر درخت!

 

شاید صبح شود...شاید دور...شاید زود...

                     «شاید این جمعه بیاید، شاید

                                   پرده از چهره گشاید، شاید»




موضوع مطلب : شاید این جمعه بیاید،آب را گل نکنیم،خرده هوشی،زیر باران باید رفت،

<   <<   11   12   13   14   15   >   
 
درباره وبلاگ

ما اینجا خواهیم ماند، و ندای ما خواهد ماند، و آنچه واجب است که آمریکایی‌ها آنرا بفهمند، آمریکایی‌ها نمی‌دانند «لبیک یا حسین» یعنی چه! «لبیک یا حسین» یعنی اینکه در معرکه جنگ حاضر باشی، هر چند تنها باشی، و هر چند مردم تو را رها کرده باشند، و تو را متهم کرده باشند، و تو را تنها گذاشته باشند، «لبیک یا حسین» یعنی تو و مالت و زن و فرزندانت در معرکه جنگ باشید...هر جای دنیا که به ما نیاز باشد ما حاضریم، و اینگونه نیست که فقط کفن پوش باشیم بلکه ما کفن‌پوش و سلاح‌به‌دست خواهیم بود، و در پایان اینکه لبیک یا حسین...

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 46
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 227129