سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سیاه مشق های میم.صاد
 
شنبه 90 مرداد 22 :: 12:33 عصر :: نویسنده : محمد صادق جهان بخش

پرده اول...

هنوز گذر زمان و گرد تاریخ نتوانسته خاطرات 88 را از اذهان پاک نماید. فقط دو سال پیش بود. هنوز رقاصی های اجانب یادمان هست. بشکن های میلیبند، خوشحالی گردون براون، سرمستی بی بی سی!

کافی بود سطل زباله ای بسوزد یا شیشه ای بشکند، تا فریادی برآید از دهان روباه پیر که: « آِّآآـــــــــــــــی ایها الناس! بشتابید... وا حقوق بشرا! وا دموکراسیا! وا آزادیا! وامصیبتا! و حتی وا اسلاما!!! چه کرد جمهوری اسلامی با سوزانندگانِ سطل زباله(!) » و « چه کرد پلیس ایران با کسی که آرام و بی صدا به انبار مهمات حمله برد! » و « چرا نباید فیس بوک، اندیشه آزاد جوانان ایران را بگستراند! » و « چه زیباست صدایی که می خواند: تفنگت را زمین بگذار... » و « چقدر خر حیوان نجیبی است! (مهاجرانی بارها به خوردن شیر خر در کودکی بالیده است) » و « چرا فتنه گران در بندند. » و « چرا ساندیسی ها به ما می خندند؟ »

پرده دوم...

رویای شیرین روباه فقط 8 ماه ادامه داشت، فقط 8 ماه. اما حتی 9 دی هم حساب کار را به دست روباه نداده بود، عقلش قد نمی داد! روز قدس، 13 آبان، 16 آذر، 22 بهمن...سالگرد حماسه 22 خرداد، و دوباره بهمن...بهمن 89

بهمن 89، آنجایی که بن علی رفتنی شد؛ ستون خیمه قذافی افتاد و نا مبارک...حسنی مبارک 22 بهمن ما را عید در عید کرد. اما انگار هنوز چرت روباه پاره نشده! حتی خون شهدای بحرین هم نتوانست روباه را بیدار کند.

پرده سوم...

یک مرد. نشسته بر مسند ولایت. و چه زیبا گفت:« این حرکت بیداری قطعا تا قلب اروپا پیش خواهد رفت و ملت های اروپا ضد سیاستمداران و زمام داران خود که آنها را تسلیم محض سیاسی، فرهنگی و اقتصادی امریکا و صهیونیست ها کرده اند، به پا خواهند خاست » اما انگار گوش کسی بدهکار نبود یا شاید هم کسی جدی نگرفت...مگر می شود اروپا با آن ثبات! با آن آزادی بیان! با آن رفاه اقتصادی! و آن مردم سالاری... اما شد. هم در مادرید، هم در آتن، هم در مینسک، وهم در لندن. اما باز هم انگلیسی ها خواب ماندند!

پرده آخر.

ماه عسل شاهزاده انگلیسی نه خوش یمن بود و نه مبارک. حداقل روند نزول و رکود اقتصاد بریتانیا را تشدید کرد.

امروز سراسر انگلیس در آتش خشم مردمی می سوزد که چه به نام اعتراض و چه با نام آشوب، در میادین شهر خود تظاهرات آرام( از جنس همان راهپیمایی آرام سال 88 خودمان! ) برگزار می کنند. لندن، لیورپول، منچستر، بیرمنگام، لیدز، لستر و...

اصل قضیه بماند که آیا این حوادث اعتراض است یا آشوب، درست است یا غلط، خوب است یا بد؛ به ما هم که در امور کشورها دخالت نمی کنیم، ربطی ندارد! حتی اگر بی بی سی راهپیمایی در تهران را اعتراض بداند و در لندن اغتشاش، اما نکته مهم را آن ضرب المثل شیرین فارسی می گوید که:« چاه کن ته چاه است. »

« دیوید کامرون » دستور سرکوب داده است، نیروی پلیس از 60 هزار به 160 هزار نفر افزایش خواهد یافت، طرح قطع شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک و توئیتر در دست بررسی است، حتی نمایندگان مجلس خواهان بازگشت ارتش از افغانستان و کنترل اوضاع هستند، بیش از 4 میلیون و 600 هزار دوربین در سطح شهرها رفت و آمدها را کنترل می کنند، اخبار حاکی از بازداشت بیش از 1000 شهروند در چند روز اخیر است، آمار زخمی ها و کشته شدگان درگیری ها متناقض است اما برخی خبرگزاری ها خبر از 5 کشته می دهند، و...

باز هم می گویم ما در امور داخلی انگلیس دخالت نمی کنیم حتی اگر تعداد فقرایشان را بدانیم، حتی اگر بسیج مان برای امدادرسانی به محرومین انگلیس اردو جهادی بگذارد! ،حتی اگر المپیک 2012 نزدیک باشد، حتی اگر اعتصاب ها اوضاع اقتصادی را بدتر کند؛ اما با اتفاقات لندن باورمان تقویت می شود: « والله خیر الماکرین » و چه عالم رهبری و چه زیبا باورهایمان را تفسیر می کند.

درزی در کوزه افتاده، حتی اگر هنوز خواب باشد، حتی اگر ما نخواهیم، حتی اگر برای آقازاده فراری بد باشد، حتی اگر آبروی اپوزیسیون خارج نشینِ اجنبی پرست را ببرد، حتی اگر سران فتنه را از این هم خوارتر کند، حتی اگر دموکراسی را به چالش بکشد، اما نمی دانم چرا کسی ( یا مرغی خوش خوان! ) تفنگت را زمین بگذار نمی خواند...




موضوع مطلب : انگلیس-آشوب-لندن-تظاهرات-تفنگت را زمین بگذار-اعتراض در انگلیس

شنبه 90 تیر 4 :: 2:49 عصر :: نویسنده : محمد صادق جهان بخش

آخه یکی نیست بگه مرد تو استاد دانشگاهی، دکتر این مملکتی، تحصیلات عالیه داری، از آب گذشته ای (خارج هم رفتی)، این افاضات صد من یه غاز نباید از دهن تو خارج بشه. این حرفا از من بی سواد شاید نه، اما از تو گفتنش زشته. والا به خدا زشته، به پیر زشته، به پیغمبر زشته...اونم تویی که پای نامه ی کذایی بعد انتخابات رو امضا کردی. آره، تویی که صف اول نماز جماعتی اما جک سرکلاست از این آخوند شروع میشه به اون آیت الله ختم! بارها با حرف بهت گفتم اما انگار نرود م... استغفرالله، حیف که احترامت واجبه!

این حرف ها همه ی اون چیزهایی بود که تو ذهنم می گذشت، اما نمی دونم بگم احترامش، نمیدونم بگم حیای من، یا هر چیز دیگه مانع گفتنشون می شد. توی همین عوالم بودم که یاد یه خاطره افتادم.

یه روز توی خونه ی یکی از اقوام نهار دعوت بودیم. بعد نهار (که جای شما خالی، خیلی هم چسبید! ) چند نفری با بعضی بچه های فامیل نشسته بودیم و به قول خودمون تحلیل و بررسی می کردیم مسایل روز را !

از همه چی حرف می زدیم از اقتصاد، سیاست، دولت، رهبر، و هر چیز دیگه ای که یادمون بود. جمعمون هم همه یا دانشجو بودند یا فارغ التحصیل( خواستم کلاس کار رو نشون بدم! )تا اینکه حرفمون به دورکاری! چند روزه رییس جمهور رسید. هر کسی یه نظری داد؛ یکی گفت رییس جمهور مریض بوده، یکی گفت با آقا قهر کرده بوده، یکی گفت کار اجنه ها بوده، تا اینکه یکی از بچه ها گفت آخر کار این هم می شه عین بنی صدر!

یه چند لحظه همه ساکت شدیم و رفتیم تو فکر. یعنی واقعا می شه که... تو فکر بودیم که یه دفعه یکی که تو جمعمون نبود گفت: « همین طوری به کسی چیزی نبندید. ای شاالله، خدا به خاطر خدمت هاش هدایتش می کنه. اما بنی صدر از اول مغزش خراب بود. »

صدا مال پیرمرد سیه چرده ی کنار من بود، حسین آقا نجار. البته بیشتر کشاورزه تا نجار، اما با اون دستای پینه بسته اش هم میز و کمد می سازه هم باغبونی می کنه. از اصل ماجرا منحرف نشیم. حرفشو اینجوری ادامه داد: « من همون روز اول پیش آقای خمینی فهمیدم بنی صدر آدم  حسابی نیست. »

یکی پرسید: « از کجا ؟ »

گفت: « همون که پیش آقا روی صندلی نشستو پاشو انداخت روی پاش! یعنی کسی که احترام امام رو نگه نداشت، عاقبتش شد اینی که می بینید. »

پیرمرد راست می گفت. منم تو فیلم دیده بودم اما دیدن بی دقت من کجا و نکته بینی حسین آقا نجار کجا.

آره شاید حسین آقا کم سواد و یه نجار معمولی باشه، اما انصافا هم از من و ما( کل جمعمون ) که همه مون ادعامون می شه، بهتر و هم ظریفتر تحلیل می کرد.

قربونت برم خدا یکی دکتر و استاد دانشگاه است اونطوری، یکی هم مثل حسین آقا نجار اینطوری!

بصیرت هم بصیرت حسین آقا نجار!

« این مطلب واقعی است با کمی اضافه شدن عناصر داستانی آنهم فقط برای جذابیت بیشتر. »




موضوع مطلب : بصیرت،حسین آقا نجار،بنی صدر،رییس جمهور

خدایا! اگر لیاقت حسینی(ع) رفتن را نداریم زینبی(س) ماندن را به ما بیاموز...

 

وفات پیامبر آزادگی و اسوه ایثار، حضرت زینب کبری(س) بر رهروانش تسلیت باد.




موضوع مطلب :

<   <<   11   12   13   14   15   >   
 
درباره وبلاگ

ما اینجا خواهیم ماند، و ندای ما خواهد ماند، و آنچه واجب است که آمریکایی‌ها آنرا بفهمند، آمریکایی‌ها نمی‌دانند «لبیک یا حسین» یعنی چه! «لبیک یا حسین» یعنی اینکه در معرکه جنگ حاضر باشی، هر چند تنها باشی، و هر چند مردم تو را رها کرده باشند، و تو را متهم کرده باشند، و تو را تنها گذاشته باشند، «لبیک یا حسین» یعنی تو و مالت و زن و فرزندانت در معرکه جنگ باشید...هر جای دنیا که به ما نیاز باشد ما حاضریم، و اینگونه نیست که فقط کفن پوش باشیم بلکه ما کفن‌پوش و سلاح‌به‌دست خواهیم بود، و در پایان اینکه لبیک یا حسین...

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 24
کل بازدیدها: 224949